به گزارش شهرآرانیوز؛ فرزاد موتمن یکی از کارگردانان و مدرسان سرشناس سینماست؛ سینماگری که طی دو دهه فعالیت حرفهای خود، همواره در بخش خصوصی و بهصورت مستقل فیلم ساخته است. دوران تحصیلات تکمیلی را پیش از انقلاب در آمریکا گذراند. به همین دلیل، اشراف اطلاعاتی خوبی بر گزارههای آکادمیک و اجرایی هالیوود و مسائل حول آن دارد.با توجه به اینکه این روزها سینما، درحال تجربه شرایط بسیار ویژهای است با فرزاد موتمن همکلام شدیم تا ضمن ریشهیابی عمده این مشکلات ساختاری، تحلیلی هم از وضعیت کلی سینمای خودمان با دیگر جوامع ازجمله آمریکا داشته باشیم. گفتوگویی که به دلیل صراحتلهجه موتمن، حاوی نکات قابلتاملی است که امیدواریم از سوی سیاستگذاران سینمایی و البته مدیران ارشاد بیپاسخ نماند.
طی چند ماه تعطیلی پروژههای سینمایی، مشکلات فراوانی برای سینماگران به وجود آمد. میخواهم بهعنوان یک سینماگر بخش خصوصی که مستقل است و بهعبارتی پروژهمحور نیست، کمی از این مشکلات برایمان بگویید.
من آدمی هستم که فقط با درآمدی که از سینما درمیآورم، زندگی میکنم و هیچ درآمد دیگری ندارم. درنتیجه کرونا برای من مشکل خاصی به وجود نیاورد، چون همان مشکلاتی را داریم که همیشه بود. در شرایط فعلی شاید این توقع است که صنوف یا مثلا خانه سینما درکنار اهالی سینما باشد. اما درواقع خانه سینما در ایران هیچ محلی از اعراب و هیچ معنایی ندارد. این خانه زمانی معنا پیدا میکند که بتواند به فیلمساز خود در دوران بیکاریاش پول بدهد. سینمای ایران این اقتصاد را ندارد که بتواند این کار را انجام دهد، به همین خاطر خانهاش هم به درد نمیخورد و نبودش بهتر است چون لااقل آن زمان یک دفتر کمتر داریم. این دفاتر فقط بروکراتیک هستند، مثل فارابی. درنتیجه کرونا روی من فشار ویژهای نگذاشت حتی خوب هم بود چون مجبور بودیم در خانه بمانیم و کمتر هم هزینه میکردیم. من از کرونا خوشم آمد؛ چیز خوبی بود. (میخندد)
با ادامه این روند که کرونا جاخوش کرده و خیال رفتن ندارد، وضعیت پیشروی سینما را چگونه ارزیابی میکنید. سینمای ما در شرایط عادی، حال و روز خوبی نداشت و حالا که به بعضی تعطیلیها خوردهایم، این نگرانی به وجود آمده که ادامه این روند، تاثیرات منفی بسیاری روی چرخه سینمایی کشور میگذارد: از تولید تا اکران و دیگر مسائل حاشیهای. تحلیل شما راجع به آینده سینما در ایران چیست؟
این وقفه از این منظر خوب بود که میتوانست کمک کند تا بروکراسی اکران یک تجدیدنظرهایی در خود داشته باشد ولی عملا این اتفاق نیفتاد. یعنی میبینیم که با شلوغ شدن اکران، همان سیاستهای قبلی، دومرتبه تکرار شد و کماکان فیلمهای عدهای از فیلمسازان در اکران نادیده گرفته میشود و فیلمهایی که به بروکراسی و مافیای اکران تعلق دارند، سریعا نمایش داده میشوند. منتها آنقدر تحلیل ندارند که الان وقت مناسبی برای اکران این فیلمها نیست. درنتیجه آب از آب تکان نخورد و همان شرایط قبلی ادامه پیدا کرد.
و در این مدت، انفعال مدیران سینمایی خیلی به چشم آمد. طی چهار ماه تعطیلی سینماها و پروژههای سینمایی، اینها نه توانستند طرحی عملیاتی کنند که طی آن خدمتی شامل حال سینماگران شود و نه اینکه تغییری در برخی سیاستهای پراشکال خود به وجود آوردند. در نتیجه، هم سینمادار ما ناراضی است، هم سینماگران و اهالی خانه سینما ناراضی هستند و هم دیگر ارکان تولید و پخش فیلم. این مدیریت منفعل سینمایی، بازهم در یک برهه دیگر خود را نشان داد. چقدر با این رویکرد موافق هستید؟
بله ولی این انفعال مشخصا به کرونا مربوط نیست بلکه همیشه وجود داشته و بوده؛ سالهاست همین شکلی است. اصلا غیر از این نمیشود. برای اینکه سینما یک هنر، صنعت و تخصص است و نمیشود که شما آدم از اینطرف و آنطرف بیاورید بکنید مدیر سینما یا تهیهکننده و این آدمها نمیتوانند حتی دو کلمه راجع به سینما حرف بزنند اما دارند درباره سینما تصمیمگیری میکنند؛ نمیشود. سیستم غلط است.
بیشتر کشورها صنعت دارند مثلا برای سینمای آمریکا، وزارت فرهنگ تصمیم نمیگیرد بلکه دفاتر فیلمسازی تصمیم میگیرند ولی در کشور ما وزارت فرهنگ میخواهد تصمیم بگیرد، نه فقط وزارت فرهنگ که دیگر ارگانها میخواهند تصمیم بگیرند که این غلط است، یعنی اینها نباید هیچ دخالتی داشته باشند چون این یک حرفه است. این شیوه، از بن غلط است. راهکار درست در ایران، تعطیلی سینماست. سینما را باید تعطیل کنند چون همهچیز درست میشود. بگویند سینما نمیخواهیم. حداقلش این است با این شرایط، نمیشود. مگر امارات سینما دارد؟ خیر؛ خب ما هم نداشته باشیم. چون از این چیزی که الان به اسم سینما داریم، بهتر است.
به سینماماشین اشاره کردید که خاستگاهی غربی دارد. یکی از طرحهایی که در ایام تعطیلی سینما رونمایی شد، همین مورد بود؛ طرحی که برای نخستینبار در ایران پس از انقلاب اجرا میشد. با توجه به اینکه هماکنون فیلمتان (سراسر شب) در این طرح درحال نمایش است، چه نگاهی به طراحی و اجرای از این دست نمونهها دارید؟
و این وضع در ایران به چه ترتیب است؟
این اتفاق، یک شیوه فیلم دیدن روی پرده بزرگ است. واقعا الان نمیدانیم چه بر سر سینماها میآید. در حال حاضر با بالارفتن آمار مبتلایان کرونا، باز بحث این است که سینماها را تعطیل کنند. ما الان بیشتر باید روی درایوین سینما و اکران آنلاین فکر کنیم. به هرحال سینماماشین این امتیاز را دارد که میتوانیم فیلم را روی پرده ببینیم. شرایط اضطراری است دیگر و این شرایط، ویژگیهای خودش را دارد. من میگویم حالا که داریم این طرح را اجرا میکنیم، بیاییم جدیاش بگیریم. فیلم من الان در جایی دارد نمایش داده میشود که مخاطبش آنجا زندگی نمیکند.
البته سامانههای ویاودی هم آنطور که انتظار میرفت، با استقبال قابلتوجهی مواجه نشد، ضمن اینکه بحث قاچاق فیلمها در این سامانهها، آن هم در کسری از ساعت، عاملی شده که سینماگران هم نسبت به آن، اعتماد کافی ندارند. بنابراین خیلی از مردم ترجیح میدهند نسخه قاچاق و رایگان فیلمها را تماشا کنند. البته که گویا این قبیل اتفاقها در قدرتمندترین سامانههای اکران اینترنتی جهان ازجمله نتفلیکس هم رخ میدهد. نظر شما در این مورد بهخصوص چیست؟ آیا زیرساختها دارای مشکل است، فرهنگ این نوع فیلم دیدن هنوز برای ما جا نیفتاده یا نمیتوان رقیبی برای سالنهای سینما در نظر گرفت؟
صراحتا میگویید منظورتان از مافیای اکران چه فرد یا افرادی هستند؟ برخی، سیاستهای مدیریتی و بعضی حمایتهایی که میشود را در حکم یک مافیا میدانند و برخی دیگر هم تعدادی از پخشکنندگان و تهیهکنندگان را.
مخاطب ایرانی سالهاست بیسلیقه شده. سلیقهاش را از او گرفتند. برای اینکه سینماها را یکسان کردند. پیش از انقلاب هر سینمایی، یک نوع ویژهای از فیلم را نشان میداد مثلا سینما شهرقصه، فیلمهای هنریتر را نشان میداد: بونوئل، پولاک، پری، هاپر و... فیلمهای اینها را در شهرقصه میدیدیم. سینما هما فقط فیلم هندی نشان میداد. شهر فرنگ فیلمهای رده «ب» ایتالیایی و فرانسوی نشان میداد و بعضی فیلمهای هالیوودی را. سینما دیاموند، بلاکباسترها را نشان میداد.
ما حتی در شهرستانها سینماهای تخصصیتری داشتیم، مثلا سینما مترو در شیراز، سری فیلمهای کمپانی همر (hammer) انگلستان را نمایش میداد؛ فیلمهای ترسناک «کریستوفر لی» و این چیزها را. سینما کاپری، موج نوی ایران را نشان میداد. سینما تختجمشید، فیلمهای قدیمی را اکران میکرد. این شکلی، مخاطب سلیقه پیدا کرده بود. آنکه میخواست فیلم بهتر ببیند، میرفت شهرقصه. آنکه میخواست فیلم سرگرمکننده ببیند، میرفت شهرفرنگ، دیاموند و رادیوسیتی. هرکدام از سینماها تعریفی داشتند؛ سینماهای زیر میدان انقلاب، فیلمفارسی نشان میدادند. این فیلمها بالای میدان انقلاب، تماشاگر نداشت. آنموقع مردم سلیقه پیدا کرده بودند. اولین اتفاق بدی که در سینمای ایران افتاد، این بود که بعد از زمانی، همه سینماها شروع کردند به نمایش فیلم ایرانی. این، اولین اتفاق بدی بود که رخ داد. برای اینکه وقتی شما سینما را یکسان میکنید یعنی سلیقه را از جامعه میگیرید و همهچیز را یکدست میکنید و نتیجهاش این شد که مردم ما درحال حاضر اصولا سلیقه سینمایی ندارند. هر فیلمی برایشان نمایش دهید، میروند میبینند. الان این شکلی است.
پس یعنی مقاومتهایی که در رابطه با اکران فیلم خارجی در سینمای ایران میشود، به مافیا ربط پیدا میکند؟
بله، چون همه سینماها را برای خودشان میخواهند. درعینحال با شرایطی که ما داریم، نمایش فیلم خارجی بیمعنی است. فیلم خارجی موقعی معنا پیدا میکند که کمپانیها بتوانند همزمان با اروپا، در اینجا دفتر داشته باشند و ما بتوانیم همزمان با آنها، فیلمها را بدون سانسور نمایش دهیم. این اتفاق هم بهلحاظ تحریم غیرممکن است و هم بهلحاظ ممیزی، با این شرایط چرا باید نشان دهیم. درعین اینکه معتقدم باید فیلم خارجی نمایش داده شود و اصولا تماشای فیلم خارجی، حداقل برای کسی که میخواهد فیلمساز شود مهمتر از تماشای فیلم ایرانی است و درعینحال من مخالف نمایشش هم هستم. مخاطب ایرانی، فیلمهای خارجی را بدون سانسور و با قیمتارزان، روی سیدی میتواند تهیه کند، آنوقت چرا باید برود در سینما و نسخه لتوپار آن فیلم را تماشا کند؟ ما حتی در زمان شاه هم فیلمهایمان همزمان نبود. سینماهای ترکیه همزمان با آمریکا این فیلمها را نشان میدهند؛ آنهم بدون سانسور، با زبان اصلی و با زیرنوس ترکی. این درست است، این راه نشان دادن است.
میدانیم که مدیریت جدید سازمان سینمایی اصل را روی شفافیت گذاشته. شفافیت در ارائه آمار مخاطبان، بلیتها و سینماها، شفافیت در ارائه هزینهکرد، شفافیت در راندمان جشنوارهها، سیاستها و... ، شما اگر در این دوران، مدیر سازمان سینمایی بودید، در چه زمینهای شفافسازی میکردید؟
بنابراین و با این تفاسیر اولویت اول سازمان سینمایی را چه میدانید؟
بهنظر من اگر واقعا میخواهیم سینما طبیعی شود، اول از همه باید سازمان سینمایی را منحل کنیم. اینجا اداره کل بود، برای چه تبدیل به سازمان شد؟ برای اینکه بودجه بیشتری بگیرند؟ آن بودجه را میخواهند چه کار؟ جز اینکه با آن بودجه ما را بدبخت میکنند؟ سازمان سینمایی در این مملکت چه کاره است؟ ما این سازمان را میخواهیم چه کار؟
پس وظایف محوله این سازمان مثل پروانه ساخت و نمایش، شورای نظارت و ارزشیابی، شورای صنفی نمایش و... را چه نهادی انجام دهد؟
چه تضمینی وجود دارد که خود فیلمسازان بهوفاق برسند و مثل الان دچار درگیری و اختلاف سلیقه و چندبخشی شدن نباشند؟
الان در خانه سینما، تهیهکنندگان چهار گروه شدهاند. من نمیدانم اینها چه اختلافی با هم دارند. اینها مگر جهانبینی دارند که این جهانبینی با فرد دیگری نمیخواند؟ باند است. منشأ پولی که در جیب این ریخته میشود با منشأ پولی که در جیب نفر دیگر ریخته میشود، دو تاست وگرنه تفکری وجود ندارند که سر آن تفکر با یکدیگر مشکل داشته باشند. مکانیسم سینمای ایران باید با خاک یکسان و دوباره ساخته شود. سازمان سینمایی باید تبدیل شود به اداره کل امور سینمایی؛ همان چیزی که قبلا بود با چهارکارمند. ما الان به بنیاد فارابی احتیاجی نداریم، به چه دردی میخورد؟ بنیاد فارابی تبدیل شده به جایی که برای یک عده از کسانی که پارتی دارند، شرایطی را فراهم میکند که فیلم بسازند و دیگران را ایزوله میکنند. ما چنین جایی را برای چه میخواهیم؟
خانه سینما را هم نمیخواهیم؛ این خانه به درد هیچچیزی نمیخورد. خانه سینما باید بتواند وقتی که من بیکارم، ماهانه به من پول بدهد. نمیتواند بدهد پس به درد نمیخورد. سندیکا و تشکل صنفی، فرهنگ دارد که ما آن فرهنگ را نداریم. در فرانسه کارگرها از انقلاب فرانسه به بعد شوراهای کارگری داشتند، بههمینخاطر سینمایش هم حالا سندیکا دارد و مشغول کار است. در کشوری که چنین سابقه سندیکایی وجود ندارد، شما هر دفتری به هر اسمی که بگذارید، فقط یک تشکل بروکراتیک است برای بدبخت کردن همه. شورای داوری خانه سینما بزرگترین ظلم را به من کرده. این شورا چهار سال زندگی مرا از بین برده؛ دیوان بلخ است. چهار تهیهکننده که هیچفیلمی نمیسازند، چهار فسیل برای ما تعیین تکلیف میکنند و قراردادهایی را که قانونی هستند، بهرسمیت نمیشناسند. ما به هیچکدام اینها احتیاجی نداریم.
کدام چهارسال منظورتان است؟
شاید کسانی که این سخنان شما را میخوانند، الان این سوال برایشان پیش آمده که شما چرا با این شرایط، همچنان فیلم میسازید؟
خب همین، چه میشود که بین سینماگران تا این اندازه اختلاف وجود دارد که شما و دوستانان قائل به حذف خانه سینما هستید و همکاران دیگرتان قائل به این حذف نیستند. چه میشود که همکاران خودتان که سابقه و نظام فکری شما را میدانند، در شورای داوری خانه سینما ضد شما رای میدهند؟ میدانند که فرزاد موتمن از سینمای مستقل میآید و اصلا اهل این شامورتیبازیها نیست.
هروقت میخواهم فیلمی بسازم، این تهیهکنندگان شروع به زنگ زدن به این طرف و آن طرف میکنند که به موتمن کار ندهید. برای اینکه من کارگردان هستم و آنها هیچگاه کارگردان نبودهاند، بلکه پادو بودهاند. دخالتهای دولتی در سینما، سبب این دودستگی شده؛ منفعل شدن تهیهکنندگان سنتی سینما درحالیکه ما به آن تهیهکنندگان نیاز داریم، آمدن نسلی از تهیهکنندگان که ربطی به سینما نداشتند، ورود پولهای بسیار کلان به سینما، بالا بردن نجومی دستمزد بازیگران و رانتی کردن شرایط خوب فیلمسازی که برای یک عده مهیا باشد تا بقیه لهله بزنند.
با این تفاسیر، بهشکل کلی آینده سینما را چگونه میبینید؟
بیشتر باید متوجه باشیم که در سطح دنیا چه اتفاقی میافتد، چون بهنظر میآید سینما به آن مفهوم کلاسیکی که داشتیم طی دو، سه دهه آینده در همهجای دنیا از بین برود. بهنظر میآید سینما اصالت ادبیات و موسیقی را نداشت. سینما بهخاطر وجوه صنعتی که داشت و بهخاطر تسلطی که پول و سرمایهگذاری و بانکها در دنیا و در کشور ما نهادهای حکومتی رویش گذاشتند، تبدیل به هنر خیلی اصیلی نشد. بهنظرم سینما رو به مرگ است و بهزودی احتمالا سالنهای سینما از بین بروند. شاید سینما از این به بعد بیشتر خالی است و ما از طریق فضای مجازی و اینترنت با فیلمها ارتباط بگیریم.